دوبیتی های عاشقانه بسیار زیبای امروز
بهترین دوبیتی ها در سه علی سه
غزل گفتم به یاد چشم آهوت
قصیده گفتم از آن طره موت
دوبیتی ها ز هجرانت سرودم
رباعی ام نثار تاق ابروت
.
.
.
شبی از آسمون چیدم ستاره
بدیدم صورتش همچون نگاره
ببوییدم سر شب تا گل صبح
فرستادم به آسمون دوباره
.
.
.
پسندیدم تو را یک لحظه در خواب
شدم از دیدن روی تو بی تاب
چو فردا دیدمت گفتم : خدایا
عجب دسته گلی را داده ام آب !!!
.
بقیه دوبیتی ها در ادامه مطلب
.
.
افسوس که نامه ی جوانی طی شد
وان تازه بهاره زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم که کی آمد و کی شد
.
.
.
زندگی جز نفسی نیست ، غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد
قیمت بحر در آن لحظه بداند ماهی
که به دام ستم انداخته در بر گردد
.
.
.
به دریا شکوه بردم از شب دشت
وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری میزد به سنگ و باز می گشت !
.
.
.
گر بوسه می خواهی بیا ، یک نه ، دو صد بستان برو
اینجا تن بی جان بیا ، زین جا سراپا جان برو
صد بوسه تر بخشمت از بوسه بهتر بخشمت
اما ز چشم دشمنان پنهان بیا پنهان برو
.
.
.
نگارا چشم تو ختم زمان است
که روح زندگی در آن نهان است
هر آنکس با نگاهت آشنا گشت
یقین تا روز محشر در امان است
.
.
.
گرچه از هجر تو من پژمان و بیمارم هنوز
در کمند زلف مشکینت گرفتارم هنوز
گرچه مویم شد سپید از نامرادیهای دهر
باز وصلت را به جان و دل خریدارم هنوز
.
.
.
از باور هر نگاه من بنویسید
از عشق از اشتباه من بنویسید
او غرق گناه است مجازاتش را
پای دل بی گناه من بنویسید
.
.
.
با چشمک یک ستاره عاشق شده بود
با ساده ترین اشاره عاشق شده بود
شب رفت و ستاره اش به فردا پیوست
افسوس که او دوباره عاشق شده بود
.
.
.
فصل بارانی چشمم ، گریه هایم دیدنی است
در مسیر عشق پاکت ، شیوههایم دیدنی است
قبلهگاه سجده هایم ، نازنین چشمان توست
در صبوری های جانکاه ، شکوه هایم دیدنی است
.
.
.
من امشب کهکشانها را سفر خواهم نمود
در ره دلدار شیرینم خطر خواهم نمود
با قلم شعری برایش میسرایم ، شعر ناب
در فراقش بارش خون از بصر خواهم نمود
.
.
.
بیا ای گل ز بوستانم گذر کن
همه چشمم ، به کوی ما نظر کن
همه شب تا سحر نالم ز هجرت
بیا مه گل شبی با ما سفر کن
.
.
.
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوشامد همه را در عهدت
حقا که به چشم ، در نیامد ما را