خسته ام از این زندان که نامش زندگیست
پس قشنگی های دنیا مال کیست ؟
***********************************
نیستی اما من مانده ام در
فهم صبوری هایت
***********************************
وقتی که احساست را کشیدی ..
بعد دستانت را بسوزان..
این احساس واگیر دار تر از
این حرف هایی است که
ما به خورد کاغذ هایمان دادیم
***********************************
جای خالیت درد می کند
فقط کمی مسکن بودنت را می خواهد
بیا اگر نمی خواهی از پای درآورد
این درد لعنتی مرا
***********************************
احساسم را که رج میزنم
بازهم
علاقه ام به توبافته می شود
اما تو
خیالم را از ابتدا میشکافی
***********************************
ﻫﯿﺲ
ﺣﺮﻑ ﺩﻟﺘﺎﻥ
ﻧﻘﻄﻪ ﺿﻌﻒ ﺷﻤﺎﺳﺖ
ﺧﺘﻢ ﮐﻼﻡ
***********************************
لبخَند بر لبَت نشانده ای
من بازهم مشتاق ترازهمیشه
به تماشای خندیدنت نشسته ام
عجب شغل شریفی دارم من
***********************************
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﯾﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﻃﻼﻕ ﺩﻫﻢ ﻭﻟﯽ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﻬﺮﯾﻪ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﻢ
***********************************
مثل کبریت حالتی غریب دارم
انگار که میدانم ساخته شده ام تا بسوزم
***********************************
نیلوفر
تنها گلی است که برای زنده ماندن باید دور گل دیگری بپیچد
پس بگذار
برای زنده ماندن
گاهی
نیلوفرت باشم
***********************************
دیروزم همانند امروزم بود چه کنم که دیروز امید فردایه بهترو داشتم
***********************************
نزدیکت می شوم ، بوی دریا می آید
دور که می شوم ، صدای باران
بگو تکلیفم با چشمهایم چیست ؟
لنگر بیندازم و عاشقی کنم
یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟
***********************************
کاش می فهمیدی که تو از دید من جذاب بودی ؛
دیگران حتی نگاهت هم نمی کردند
و تو چه اشتباهی مغرور شدی
***********************************
بیشتر از آنچه سزاوارش باشم بهم صدمه زدی
فقط به این علت که بیشتر از انچه سزاوارش باشی عاشقت بودم
***********************************
ماههاست
فراموشش کرده ام؛
خاطراتش را هم
ولی
نمی دانم دستانم
چرا هنوز
به نوشتن نامش
ذوق میکنند
***********************************
آز تنهایی گریزی نیست
بگذار آغوش م برای همۀ ی وقت یخ بزند
نمی خواهم کسی
شال گردن اضافی اش را دور گردنم بیندازد
***********************************
تاریکی که ترس ندارد
از مردمانی بترس که در روز روشن
قصد تاراج احساست را دارند
***********************************
تو بریدی و من نتوانستم بدوزم
این تمام قصه بود
ب پایان رسید
***********************************
خدایا
این سرنوشتی که برایم تجویزکردی
عوارضش عمده است
سینه ام میسوزد
چشمانم خیس میشود
نفسم تنگ میشود
گلویم میگیرد
***********************************
هیچوقت کسی رو پس نزن که
دوست داره
مراقبته
ونگرانته
چون یک روز بیدار میشی
میبینی ماه رو از دست دادی وقتی که داشتی
ستاره هارو میشمردی