کتابی را می خواهم
ناخوانا
که در لابلای سطرهایش
خیالی را تماشا کنم
گنگ
و آرزویی را ببینم
ناممکن
کتابی را میخواهم
ناخوانا
که من باشم و من و من و
فقط من بدون هیچ رهگذری
نوشته های نامردی و خیانت دیدن
خیلی از حقایق تو شوخی گفته میشه
خیلی احمقانست
اگه فکر کنیم آدما تو شوخی دلشون نمیشکنه
نوشته های نامردی و خیانت دیدن
فــقـط خدا مـیدونــه
كـه چـند بــار
تو گـوشـیم نـوشـتم
بـرگـرد
ولی نـتونـستـم برات بـفـرسـتـم
غـــرور لـعنتی
نوشته های نامردی و خیانت دیدن
میشود سوخت
ولی ساخته دست ببینیم
میشود ماند
ولی هیچ نبینیم
من میان این همه ی ی
ساخته و سوخته ها
سردرگمم
گمشده ام
باز هم محتاج با تو بودنم
سوخته ام و دیده ام
عشق را بین دو منقار پرنده
در میان بال گرم هر پرنده
من نه پرنده شده ام
نوشته های نامردی و خیانت دیدن
خودت رابه شعر نزن!
بی فایدهست،
دیگر همه ی میدانند
که واقعیت داری …
عکس نوشته های خیانت و نامردی
من نیازم نیست باران و بھار
من نیازم نیست لطف روزگار
من نیازم دست های او شده
که دلم از مھر اوجادو شده
کاش برگــردد بیاید سوی من
که بہ فریاد آمده گیسوی من
یکی نوازش مي تواند جان دهد
بوسه اش بر درد من درمان دهد
حتماً بخوانید: اس ام اس نامردی رفیق یا دوست
این چه نگاهیست بمن می کنی
ناز ندیدم من از این بیشتر
میکند این نوع نگاهت مرا
شاد ، ولی آه غمین بیشتر
فلسفه ناز نگاه تو چیست؟
دلبری صورت ماه تو چیست؟
هرکه به نظاره نشیند تورا
میزنی ماه ، به زمین بیشتر
ناز تو در پرده سخن گفتن است
از سفر آن گونه بمن گفتن است
از همه ی ی غم باز تری ماه من
ناز تو ای پرده نشین بیشتر
لایق زیبایی دست ب دست منی
بی تو شود چین به جبین بیشتر
نوشته های نامردی و خیانت دیدن
خیلی نامرده اونی که یهو میزاره میره
گاهی وقت ها… دلت میخواهـد… یکی را صدا کنی و بگویی سلـام میآیی قدم بزنیم؟” گاهی آدم چه چیز هآی سـاده ای را ندآرد
اس ام اس خیانت و نامردی
اشفته دلان را هوس خواب نباشد**
شوری که به دریاست،به مرداب نباشد**
هرگز مژه بر هم ننهد،عاشق صادق**
انرا که به دل عشق بود،خواب نباشد**
متن خیانت و نامردی رفیق
تحمل تنهایی
از گداییه دوست داشتن
راحت تر است …
متن های خیانت عشقم
فقط یک مرد می فهمه
مچاله ام کن ؛
در آغوشت **
من اوج آرامشم
طوفان آغوش توست ***
متن دلخوری از عشقم
روزگار پیرم کردی
چه میکشم از دوره ای که باورم سرکوب شد تا بدتری آمد به چشم بد لاجرم محبوب شد
من مشت در گل مانده ام با ساقه ی دستان تو شاید زمین آماده ی یک اتفاق خوب شد
من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم چشمان تو شرط من است مشروطه خواه تو شدم
با این همه ی ی بگذار من بر عشق تو تکیه کنم یک شب بدون درد در آغوش تو گریه کنم
خیانت و نامردی
غمی روی سینه من
چون عاشقت ناز تو را با قیمت جان میخرد از گندم گیسوی تو بر سفره اش نان میبرد
هرکس تو را از من گرفت دلسنگ چون دیوار بود این سر به جای شانه ات همواره روی دار بود
من عاشق چشم تو و خواب نگاه تو شدم چشمان تو شرط من است مشروطه خواه تو شدم
با این همه ی ی بگذار من بر عشق تو تکیه کنم یک شب بدون درد در آغوش تو گریه کنم