دانلود رمان عشق و خرافات
دانلود رمان عشق و خرافات اثر فهیمه رحیمی
بخشی از رمان عشق و خرافات :
محبوبه، محبوبه، این صدای بانگ مادر عزیز و بزرگ خانواده الماسی است که ترا می خواند و من اینجا روی صندلی چوبی در زیر درخت سیب نشسته ام و ترا می بینم که آرام و متین از در اتاق خارج می شوی و به سوی مادرم که در حال باغبانی است به حرکت درمی آیی و آرام بانگ میزنی آمدم زن عمو! تو پیراهنی پلیسه به رنگ مغز پسته ای به تن داری و موهایت که چندان زیبا نیستند از زیر روسری ساده ات برای آنکه هوایی بخورند سرک کشیده و خود را به نمایش گذاشتهاند. موهایی به رنگ شب پرچین و شکن که گواهی میدهند هرگز دست آرایشگری لمسشان نکرده و آنها را آرایش نکرده. کفش بی بند کتانی سفید رنگت پاهای ظریف و کوچکت را پوشانده و هنگامی که به سوی مادرم پیش میروی کوچکترین صدایی از گامهایت بر روی سنگفرش باغ به گوش نمی رسد. نمیدانم چرا دوست دارم دزدانه به تو از زیر عینکی که بر چشم دارم نگاه کنم و تو را و فقط تو را توصیف کنم.