رمان بامداد سرنوشت

 

 

نام رمان: بامداد سرنوشت
نویسنده: نسرین بنانی
فرمت رمان: pdf

بخشی از رمان بامداد سرنوشت :

پدربزرگم سرشناس بود . در بازار حاج صادق میگفتند صد تا از دهانشان بیرون میریخت روی اسمش قسم میخوردند و همه دست بوسش بودند . پولش از پارو بالا می رفت . بی حد داشت و بی حساب خرج میکرد . به گفته ی پدرم هر مراسم مذهبی که د رسال بود در خانه ی حاج صادق باز بود و خانه از جمعیت پر میشد . غذای مفصلی پخت میکرد و لقب غلام ابا عبدا . . . را گرفته بود . گاهی وقتها هم فقط خرج میداد و جمعیت دو پشته قابلمه به دست جلوی در باغ جمع میشدند . پدرم میگفت ظرفها را برادرم مسعود میگرفت و بمن میداد و من باید به آشپز میسپردم . او هم پر از برنج میکرد و به یک ملاقه فسنجان را با روغن حیوانی روی آن میریخت آخر آقاجون فسنجان را شاه خورشت ها میدانست و خلاصه در آخر من یک نصفه نان سنگک رویش میگذاشتم و باز به مسعود میدادم .

خلاصه : کتی به همراه پدر و مادرش در آلمان زندگی می کنند. پدر و مادری که سال ها پیش به دلیل ازدواج خود سرانه از خانواده طرد شده اند و عزم خارج کرده اند. روزی خبر دار می شوند عزیز – مادر بزرگ پدری کتی- در بستر بیماری است. پدر کتی به سرعت مقدمات سفرشان به ایران را فراهم می کند. سفری که سر آغاز زندگی جدیدی برای خانواده است . اين كتاب در دو نسخه ي پرنيان و كتابچه تهيه شده است تا همه بتوانند استفاده كنند .

http://bia2skin.ir/template/download.png

 

 

 

 

منتشر شده در

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *